شبی شرجی ست
چشمانت سیاه
و من که دیوانه ام رقصان در خیال موی تو
گیسوانت را به من بده
نگاهت را از من نگیر
این نخل ها برای تو اینچنین در تابند
می رقصند
خرما می دهند
برحی
دیری
کبکاب
سعمران..
شبی شرجی ست
و چشمانت سیاه همچون روزگار من
لا اقل
گیسوانت را به من بده...
(لطفا کپی با ذکر نام شاعر باشد)