پرستو زارعی

شاعر،داستان نویس

پرستو زارعی

شاعر،داستان نویس

درباره بلاگ
پرستو زارعی

پرستو زارعی ، شاعر ، نویسنده ، ترانه سرا و ویراستار است. تا کنون پنج دفتر شعر و داستان از او منتشر و راهی بازار کتاب شده است.

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر_سپید» ثبت شده است

 

با باران بیا

که پاییز فصل عاشقان است

فصل قلب های رنگ باخته

فصل گیسوان باز

فصل باران است

در کافه ی قرارها بمان

که بی قرار چشمانت منم

پریشان چون پرنده ای در پی آشیانه 

گویی فصل مرگ انسان است

با باران بیا ای نایاب

ای عشق

که بی تو قلب من

سرزمین تهی دستان است

با باران بیا

که پاییز فصل عاشقان است...

 

#پرستو زارعیparastoozarei

 

 

چه کنم که بی تو می میرم در این فراق

از پس چشمان شبح گونت

از پس این دیواره های گلی

این باغ منتظر

منم خیره به برگهای زرد ریخته در کنج حیاط

چه کنم که باران تویی

هوا تویی

و این پنجره ی سبز خسته رو به چشمان تو باز می شود

و پنجره ی چشمان تو به چشمان دیگری انگار

چه کنم که اسب زمان تند است

بارانی که می بارد تند

و ضرب قلب من 

در جهان بی عشق کند است

چه کنم که بی تو می میرم در این فراق...پرستو زارعی

مجموعه شعرهای سپید "پرستو زارعی" (گیسوانم را به باد مشرق داده ام) با مقدمه ی بانو " ناهید کبیری" منتشر شد.

نشر چلچله این مجموعه را منتشر کرده است...ناهید کبیری و پرستو زارعی

 

" مجموعه شعر جدید " پرستو زارعی" با عنوان " گیسوانم را به باد مشرق داده ام"  با مقدمه ای از " ناهید کبیری" شاعر و داستان نویس معاصر نام آشنای ایران توسط " نشر چلچله" منتشر و راهی بازار کتاب خواهد شد.ناهید کبیری - پرستو زارعی

 

روسری ام را به باد دادم

تا شعری عاشقانه شوم برای چشمانت

که نگاهت غزل است

چون کولی ها بر گیتارت زخمه بزن زخمه!

که در من رقص پروانه هاست..

روسری ام را به باد دادم

تا کردی وار برقصیم

بر یادها 

بر خاطره ها...

 

 

با خروس خوان صبح سرمه کشیده ام

چشمان خسته ی بی خواب را

گیسوانم را نبافته ام چون درخت انجیر

چرا که خسته ام از پیچک های آویخته از حصار

و سگ ها عو عو می کنند به افتابی که هنوز خمیازه می کشد

چمدان را با درخت نارنج رازی ست

چمدان را با گیسوانم رازی ست

با هزاران راه تاریک نرفته

هزاران راه دراز عنبر بوی

در سپیده دمان صبح با خروس خوانان

چشمانم را سرمه کشیده ام

از کجا تا کجا

از درخت انجیر تا ریحان های وحشی

اما گیسوانم را نبافته ام

تا هزاران راه برای فرار به چشمانت

برایم دست تکان دهد

بیا و از این اندوه جاودانه بگریزیم

باد شویم

فواره شویم

فرار شویم..پرستو زارعی ، شاعر

 

 

 

تنها

با تو هیچ نخواهم گفت

که واژگان گنگند و بی ثمر

بر دیوار ترک خورده ی لبان شهر

و گفتن کورسوراهی ست گم!

در تاریکی نمناکی شور

و افسوس

با تو چه توانم گفت؟

که خاکستری ام و تلخ

در افق بوم چشمانت...

 

پرستو زارعی 

شعر_سپید

از مجموعه ی _ گیسوانم _ را _ به _ باد _ مشرق _ داده امپرستو زارعی _شاعر