پرستو زارعی

شاعر،داستان نویس

پرستو زارعی

شاعر،داستان نویس

درباره بلاگ
پرستو زارعی

پرستو زارعی ، شاعر ، نویسنده ، ترانه سرا و ویراستار است. تا کنون پنج دفتر شعر و داستان از او منتشر و راهی بازار کتاب شده است.

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران

چند سالی می شد که بساطش جلوی در پهن بود . منظورم از بساط ، کارتنی بود که به عنوان زیر انداز ازش استفاده می کرد ، یک پتوی کهنه ، یک کت رنگ و رو رفته ی گشاد و یک سری قلم و کاغذ .

داخل کوچه ی ما خانه های بی شماری بود اما همیشه فقط و فقط جلوی درب خانه ی ما بساطش رو پهن می کرد. شاید دلیلش این باشد که در آن کوچه تنها خانواده ی ما کاری به کارش نداشتند. 

مرد میانسالی بود با قد و قامتی کشیده و بلند ، صورتی سبزه و گندمگون ، دستهایی با انگشتان کشیده و خوش فرم ، سرو وضعی تقریبا نا مرتب و نا مناسب ، موهایی جو گندمی ، ابروهایی پر پشت و بلند و لبانی کلفت که هرگز به صحبت کردن باز نشد..انگار روزه ی سکوت گرفته بود.

ذهنم از مدتها درگیرش بود و درگیرش ماند...

 

(بخشی از داستان چهارشنبه سوری ، نوشته ی پرستو زارعی ، مجموعه داستان لحظه های فیروزه ای)

نظرات  (۲)

19 November 17 ، 17:10 محمد جواد
سلام ، این داستان رو من کاملش و خوندم معرکه ست.. خیلی نوستالژیکه. تبریک به نویسنده محترم
داستان جذابی است کاش همه ی داستان رو می نوشتید...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی